خوشه

وبگاه اطلاع رسانی کانون ادبی خوشه دانشگاه پیام نور مرکز کرج

خوشه

وبگاه اطلاع رسانی کانون ادبی خوشه دانشگاه پیام نور مرکز کرج

خوشه

کانون ادبی خوشه،از سال 84 در انشگاه پیام نور مرکز کرج فعالیت خود را آغاز کرد.
کانون ادبی خوشه با تلاش و فعالیت دانشجویان علاقه‌مند دانشگاه، به حیات خود ادامه داده است.
برگزاری جلسات ادبی، فعالیت های فرهنگی و هنری و سلسله نشست‌های هفتگی به صورت هفتگی به شکلی مستمر ادامه یافته‌اند.

مقارن با تاسیس دانشگاه جدید در گوهر دشت در سال 90، به همت ریاست دانشگاه پیام نور جناب آقای دکتر ملکی، کانون در محل جدید نشست های خود را برگزار کرده است.

کانون ادبی از تمامی دانشجویان علاقه‌مند جهت شرکت در فعالیت های ادبی کانون دعوت به عمل می آورد.

تلفن‌های عضویت و ارتباط با کانون ادبی: 09355996757

صندوق الکترونیکی: Adabipnu@Live.com و Literarypnu@Live.com

سامانه پیامکی کانون ادبی جهت ارائه نظرات، انتقادات یا پیشنهادات: 50002060550050

سینماکوچ
تعداد آن هایی شان که رو به غروب می روند کم نیست. آن هایی که مانده اند، دیگر جز یک مخروبه نیستند یا پاساژ و مرکز خریدی روی سرشان هوار شده.
از جِی، تا کریستال توی خیابان لاله زار، یا پیوند ابتدای خاوران و آرش چهارراه مولوی یا سایه میدان خراسان، که چند هفته پیش، با خاک یک سان شد تنها جزء خردی از این "آن ها" است. و این سیاهه ی پرتعداد نام ها، هنوز هم به طرز بی شرمانه ای رو به افزایش است.
سینماها بی شک جزیی از هویت و تاریخ شهرند، و شهرها نشان از شخصیت و هویت مردمان اش. وقتی به سر درِ هریک از این سینماها نگاه می کنی و گاهی پوستری فرسوده یا نیم سوخته از یک فیلم قدیمی که روی سردر جامانده، توجه ات را جلب می کند، ناخواسته با پرت شدن به دل تاریخ، هم شکل و هم زبان آدم های گوناگونی می شوی که روزی، دست در دست محبوب شان، تنها، یا در جمعی پر تعداد، به ذوق تماشای قهرمان شان و دیدن آرزوهای شان روی پرده سینما، صف بسته اند و بلیط خریده اند.
معجزه سینما، توی ال سی دی های چند اینچی آپارتمان های با دیوارهای نازک جا نمی شود. وقت اش رسیده که قهرمان های سینما، از دل پرده ی نقره ای بیرون بیایند و محبوبشان را نجات دهند و مردم منفعل این زمانه، دوربین گوشی های شان را فعال کنند.
*شهاب خروشان*
تصویر: سینما کوچ. میدان ثریای پیشین و میدان شهید نامجو. آخرین اعلان روی سینما که بیلیارد باز با هنرنمایی پل نیومن بوده است.

  • دبیر کانون ادبی

قبل‌التحریر: این یادداشت را با ذوقِ دیدن برف نیمه آذرماه امسال، نوشتم اما چون ناگاه آمد و زود رفت فرصتی برای انتشارش نیافتم؛ برف امروز بهانه‌ای شد تا دوباره، برف و زمستان، حس و حال پیشین را زنده و سر ذوقم بیاورد.


در پیش‌بازِ نخستین برف پاییزی


ای مهربان‌سپیدِ صمیمی، خوش آمدی!


و این دانه‌های پاک و عشق‌ناکِ تازه‌رسیده، میهمان پاییزمان و مقدمه‌سازِ روزهای سرد و سپید زمستان‌اند. توگویی این برفِ نو با فرود آمدن‌اش، نویدبخشِ سپیدیِ روزهای مقابلِ چشم و زداینده‌ی زخم و زنگارِ روزهای پیشین است.

شهاب خروشان*

 

دوست‌دارِ سوزِ استخوان‌شکنِ دی و بهمن هم که نباشی، با سُر خوردن‌های گاه و بی‌گاه و گِل و شل خیابان هم که میانه‌ات خوب نباشد و خلاصه قمر حوصله و دل و دماغ‌ات با سرما و زمستان و سوز دندان سوز مقارن نباشد و حتای حتا هیچ خاطره‌ای از دستی گرم و زمستانی سرد نداشته نباشی، از یک چیز نمی‌توانی چشم‌پوشی کنی.

یک روز سردِ پاییزی یا زمستانی، فنجانی چای یا قهوه، گرمی‌بخش انگشتانت باشد یا نباشد، بخواهی یا نخواهی، آن‌سوی پنجره، چیزی توجه‌ات را جلب خود می‌کند؛ گل از گل‌ات شکفته می‌شود و حظ می‌بری از، رقص سحرانگیز دانه‌های سفیدی که آرام و بی‌صدا، هرکدام مانند چتربازی ماهر فرود می‌آیند و روی لبه پنجره، جا خوش می‌کنند.

این اعجاز است! یعنی حتی اگر مولود دهه‌ی بی‌برف و برگ کنونی هم باشی و هیچ خاطره‌ای از این دانه‌های سفید، گلوله کردن‌شان و هویج در ذهنت نقش نبسته باشد، باز هم می‌توانی با دیدن این رخ‌داد، شادمان شوی. حتی با کوهی از مشکل و برای لحظاتی. اعجاز برف!

به استناد همین سخن میر جلال‌الدین کزازی، باستان‌پژوه و استاد ادبیات که: «برف در اسطوره‌های ایرانی پدیده‌ای خجسته و باشگون و اهورایی شمرده می‌شود. برف از واژه‌های کهن ایرانی است» شاید تا حدود زیادی ‌بتوانیم به ژرفای رسوخ این دانه‌های دل‌نشین در فرهنگ‌ سرزمین‌مان پی ببریم.

به زعم من، برف و ادبیات این سرزمین، چه ادبیات پیشینیان‌ما و چه این روز و روزگار، انس والفت و پیوندی عمیق، و تار وپودی درهم تنیده داشته‌است.

برف، هر بار با نخستین اعلام حضورش شعری نو در طبیعت می‌سراید و شاید همین حضور ملایم، چشم‌نواز و شگفت‌انگیزش، زمینه‌ساز شکل‌گیری چنین جایگاهی برایش در فرهنگ، ادب، اسطوره و هنرمان بوده و الهام‌بخشِ طیفی پرشمار از نامشعری شناخته شده‌ترین و نام‌آورترین ادیبان و هنرمندان کشورمان شده است. این تجدید دیدار نخستین با برف، که به واسطه‌ی ناملایمت بنی بشر با محیط زیست و بی مهری به مادرش زمین، گاهی هر چند سال یک بار به خصوص در کلان‌شهرها محقق می‌شود، این اثر ماندگار از شاملوی ادبیات‌مان را به یادم می‌آورد و هم‌چون رخ‌داد برف نوی امروز، آرام و سپید و ملایم، در ذهنم شکل می‌گیرد. برف نو برف نو سلام، سلام. بنشین، خوش نشسته ای بر بام... و چه‌قدر  بامِ شعر شاملو، تداعی‌گر است و ناگاه، مرا به یاد بام خانه‌ی کوچک‌مان در یکی از محله‌های جنوب‌شرق تهران می‌اندازد، و یادآور ذوق بی آلایه‌ی کودکی‌ست که شادمانه و بی ترس و خبر از خطر، پله‌های تو درتوی راه‌رو تاپشت بام را دوتایکی می‌کند، تا به برف نو و پا نخورده‌ی جاخوش‌کرده روی بام، خیر مقدم بگوید. 

این فرود یگانه و هم‌آهنگ، نماد یک‌پارچگی و هم‌گونی‌ست و آن‌چه که می‌تواند امروز ما را به فردایی سپید و روشن امیدوار کند، اتکال و استمساک به همین الگوی اتحاد و یک‌پارچگی‌ست.

در بابِ روزهای برف‌اندودِ دانشگاه

روزهای برفی و بارانی در نگاه کسی همچون من، که با هرم آفتابِ داغِ مردادماه دیده به جهان پیرامونی می‌گشایند و با گرمای تابستان عجین‌اند دل‌چسب نباشد. اما ابدا این طور نیست و به زیبایی و جذابیت اشعه‌های روح‌بخش خورشید، ذره‌های سپید برف و هوای ابری، هوش از سر می‌رباید.

این برفِ مقدس ، این برفِ سپید اما برای من، دارای شمایلی خاص‌تر، دل‌نشین‌تر و در یادمانا‌تر دارد. دوره‌ای از جذاب‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین اوقات زندگانی‌ام را، در دانشگاهی سپری کردم که اغلب اوقات، مأمن شکل‌گیری دانه‌های سپید و شفاف برف بود. دانشگاهی در نقطه‌ای مرتفع در کرج (کرجی که با اختلاف تراز نسبت به تهران، مرتفع محسوب می‌شود!) برودت هوا را زودتر تجربه می‌کند. سالها پیش یک روز سرد مثل همین روزها، با جمعی از دوستان، با پایان یافتن یکی از سلسله محافل ادبی دانشگاه، هنگام خروج از ساختمانِ آموزش با صحنه‌ای ناب، خیره کننده و از یاد نرفتنی روبه‌رو شدیم. تصویری که به زعم من و اعتراف دیگر شاهدان آن رخ‌دادِ با شکوه، تا پایانی‌ترین لحظات حیات هیچ یک از ما، از یاد رفتنی نخواهد بود.

در شرح و وصف آن روزِ به یاد ماندنی، همین اندازه بس‌که، دانه‌های بلورین بخار هوا ،رقص کنان و آرام و به شکل یاقوت‌های سپید رنگ برف، روی زمین می‌نشستند.

 

امروز ...که نیمی از آذر رقته است و از پاییز هم تنها این نفس های آخرش باقی‌ست؛ کرج را، به قصد میدان ونک تهران توی تاکسی ترم می‌گویم و راه روبه‌رو را خیره شده‌ام. خستگی مطالعه‌ی دی‌شب و ساعت‌های کسالت‌بارِ کلاس، تکانه‌های گهواره‌گونِ تاکسی روی دست‌اندازهای ملایم آزادراهِ کرج با ضرب‌آهنگ ملایم موسیقی کارن همایون‌فر، هم‌دستی می‌کنند و رمق از پلک‌هایم می‌ربایند.

به انتهای اتوبان رسیده‌ایم که چشم باز می‌کنم و تصویر رمانتیک (بی همتا و در عین حال آشنای) ریزش دانه‌های برف را مقابلم می‌بینم. عنان احساس از دست می‌دهم و بغض، راه گلو را می‌بندد.

...

شاید، تنها دلیل راندن ارابه‌ی قلم روی صفحه کاغذ، همین احساسِ کم‌یافتنی و نابی بود که بودن‌اش، می‌تواند حال همه‌مان را حتی برای لحظاتی به‌تر کند. لحظه‌های نابی که با زنده کردن یادها، زندگی را خواستنی می‌کنند.

و این معجزه ناب، شادی‌های کوچکِ از این دست، لازمه و چاشنی اصلی زندگی زنگار بسته و دوده گرفته‌ی این روزهاست.

بعد التحریر:

خام‌سوزیم، الغرض، بدرود!

تو فرودآی، برف تازه، سلام!

 

*خبرنگار

  • دبیر کانون ادبی



  • دبیر کانون ادبی

کانون ادبی خوشه برگزار می‌کند

محفل ادبی پاییزی


پنج‌شنبه 21 آبان 94

ساعت 12

دانشگاه پیام نورمرکزکرج.

ساختمان آموزش.طبقه دوم.کلاس220.

حضور همه علاقه‌مندان بلامانع است.

 

سامانه پیامک: 50002060550050

کانال تلگرام خوشه

Telegram.me/khoosheadabi


  • دبیر کانون ادبی

برگزاری نشست ادبی با محوریت «ایام سوگواری ثارا...» و «عاشقانه‌های حماسی»

دومین نشست از سلسله‌ نشست‌های ادبی دانشگاه پیام نور کرج، روز پنج‌شنبه و در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی، 30مهرماه سال جاری ساعت 12 با حضور جمعی از دانشجویان پیام نور کرج و دیگر علاقه‌مندان برگزار شد.

داود کوچکی، سرپرستی این نشست ادبی را عهده‌دار بود و با توجه به این که این نشست به مرور اشعار و آثار ادبی اختصاص داشت،‌ نقد و بررسی تخصصی آثار صورت نگرفت و به نشست‌های ادبی بعدی موکول شد.



  • دبیر کانون ادبی

همایش ادبی با محوریت دفاع مقدس و عید سعید غدیر خم پنج شنبه نهم مهرماه سال 1394، با حضور جمعی از دانشجویان دانشگاه پیام نور و علاقه‌مندان حوزه ادب برگزار شد.
سید اسماعیل عبدللهی اداره این این همایش ادبی را که با استقبال خوب علاقمندان مواجه شد، عهده دار بود و آثار ادبی در قالب‌های شعر و نثر ادبی قرائت شد.
این نشست ساعت 11 در سالن همایش 220 ساختمان آموزش آغاز، و ساعت 12 به کار خود پایان داد.
گفتنی است، 10 نفر از حاضرین نشست به قرائت آثار خود پرداخته و خواستار برگزاری نشست‌ها، به صورت مستمر و هفتگی سلسله نشست‌های ادبی بودند.
/پایان پیام


  • دبیر کانون ادبی

کانال اطلاع‌رسانی کانون ادبی خوشه» در تلگرام

برای اطلاع از اخبار و رویدادهای کانون ادبی خوشه، عضو کانال اطلاع‌رسانی کانون ادبی خوشه شوید.


لینک زیر را توسط نرم افزار تلگرام باز کنید*

Telegram.me/khoosheadabi

* توجه داشته باشید که برای استفاده از قابلیت عضویت در کانال حتما باید نرم‌افزار تلگرام شما به روز باشد. برای دریافت جدیدترین نسخه اندروید(apk) تلگرام این‌جا و نسخه اپل(ios) تلگرام این‌جا را کلیلک کنید.


عضویت در سامانه پیامکی خوشه: ارسال نام از طریق اس‌ام اس به شماره 50002060550050

  • دبیر کانون ادبی

کانون ادبی خوشه

  • دبیر کانون ادبی

رسول یونان جریان مینی‌مالیستی را محصول پیشرفت و دانش بشریت توصیف کرد.

به گزارش خوشه به نقل از ایسنا، این نویسنده در ششمین و آخرین نشست خانه مینی‌مال نیاوران در ادامه مباحث خود در ارتباط با مینی‌مال، با اشاره به ویژگی‌های داستان‌های مینی‌مال گفت: حذف، یکی از ویژگی های بارزی است که در مینی مال اتفاق می افتد. در هنرهای مینی مال هوشمندی نویسنده در این است که از یک جمله معمولی یک مینی مال می سازد.

او درباره ساختمان مینی مال اظهار کرد: گاهی نویسنده ها اتفاقات ذهنی خودشان را در ساختمان های ذهنی ما پیرایش می کنند. در واقع اغلب فرم ها در ذهن مردم وجود دارد و نویسنده خودش اتفاقات را در آن به‌وجود می آورد. شناسایی داستان در این اتفاق بسیار مهم است. در مینی مال کلمات به کلماتی دیگر اشاره می کند. هیچ جمله ای به تنهایی معنی ندارد. واژگان، اگر کلمات دیگر نباشند حامل معنا و باروری نیستند. جریان مینی مالیستی محصول پیشرفت و دانش بشریت است . وقتی داستان می نویسیم باید از دانش بشری استفاده کنیم. مینی مال جریانی است که اگر در قرون گذشته اتفاق می افتاد قطعا مورد استقبال قرار نمی گرفت ولی امروزه به آن توجه می شود و دلیل آن هم بالا رفتن هوش و دانش بشریت است.در واقع خستگی انسان قرن 21 از دنیای کلاسیک و نوگرایی باعث به وجود آمدن سبک های این‌چنینی شده است. همیشه در سن های تئاتر می بینیم که رستم سهراب را می کشد. آرزو به دل همه ما ماند که یک بار سهراب رستم را بکشد و این یعنی ریختن خون مدرنیته، یعنی نسلی که می آید تا دنیا را بسازد، ولی ما آن را از بین می بریم حتی اگر پسرمان باشد.

میهمان آخرین نشست خانه مینی‌مال نیاوران در ادامه افرود: مینی مال از گذشته ها بود ولی مثل امروز تا این حد بی شاخ و برگ نبود. شاید این سوال پیش بیاید که آیا بالا رفتن دانش بشری به فهم رمان ارتباط ندارد؟ رمان شاخ و برگ دارد. رمان محیط و ورودیه دارد. اگر دانش بشری هم به سطح مطلوبی نرسیده باشد رمان توضیحات کاملی برای روشن شدن موضوع ارائه می دهد. مینی مال می تواند رمان باشد و صرفا نمی توان هر اثر هنری را که کوتاه باشدمینی مال نامید.

یونان در ادامه صحبت هایش گفت: وقتی ما از زبان حرف می زنیم در واقع داریم از نشانه و کلمه صحبت می کنیم. در دنیای متن چیزی به جز زبان وجود ندارد.تفکر نیز با نشانه و کلمه اتفاق می افتد. در داستان های بلند ما فرصت کافی برای بسط و گسترش موضوع به منظور بالا بردن سطح دانش بشری داریم اما در مینی مال باید بر مبنای نشانه حرف هایمان را بزنیم. در هر دهه و قرنی تعداد محدودی هستند که نامشان ماندگار می شود و دلیل آن هم هوشمندی زیاد آنها در استفاده از ابزار در بیان ایده هایشان است. اسطوره های ما در دنیا زیاد شناخته شده نیستند اما اسطوره های دیگر کشور ها مثل یونان را همه می شناسند و می شود از آن ها به عنوان نشانه استفاده مفیدی کرد.نشانه از واجبات مینی مال نیست ولی ابزاری است که ما می توانیم از آن به ایجاز برسیم.

در ادامه این برنامه که با مدیریت آرش نصیری همراه بود عده‌ای از نویسندگان داستان‌های مینی‌مال خود را خواندند که مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

  • دبیر کانون ادبی

دوستان عزیز خوشه ای
کانون ادبی خوشه در دانشگاه پیام نور کرج تا اطلاع ثانوی هیچ گونه فعالیتی  نخواهد داشت.


اخیرا گروه هایی تحت عنوان کانون ادبی و... در این دانشگاه فعالیت آغاز کرده اند که با کانون ادبی خوشه ارتباطی ندارند.


برنامه‌های خوشه همچنان ادامه دارد و علاقمندان می توانند از طریق راه‌های عضویت و ارتباط، با ارسال نام کامل و شماره دانشجویی در سامانه اطلاع رسانی عضو شوند.


  • دبیر کانون ادبی